Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش رکنا، چند ماه از آن روز وحشتناک گذشته است. از آن ساعتی که مادر جوان بی خبر از همه جا چندمتر قبل از سوپرمارکت زیرخانه شان پیاده شد و یادش افتاد که باید برای حدیث خودکار و دفتر بگیرد. از سوپرمارکت پدرشوهرش، مغازه ای برای امرار و معاش تمام خانواده . رحیمه از میان درختان کنار مغازه گذشت واز در کوچک سفید آهنی و راهرویی باریک که در امتداد آن با یک ردیف پله تند و تیز به طبقه دوم می رسید، عبور کرد و وارد خانه شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حسین و رحیمه از همان فردای ازدواج‌شان در همین خانه ساکن بودند. خانه آجری دو طبقه .طبقه پایین پدرشوهر و مادرشوهرش زندگی می کردند و طبقه بالا رحیمه و شوهرش. خانه نما آجری قدیمی نبش کوچه گلستان دهم شهرستان خوی همانجایی است که قتلگاه حدیث یازده ساله شد.

حدیث دختر اهل خوی به دست پدر کشته شد

همه می‌گویند پای یک زن درمیان است. پدر، همسر، فامیل و همسایه‌ها، کسی نیست که از رابطه حسین و پریسا بی‌خبر نباشد. چند‌سال از ماجرای فرارشان می‌گذرد. دستگیر شدند و به زندان افتادند اما ارتباط‌شان قطع نشد.

حسین همان ‌پدری است که با قساوت تمام دختر یازده‌ساله‌اش را با کمربند مانتو خفه کرد. هرچند این حادثه هولناک چند ماه قبل و در واپسین ‌روزهای‌سال ٩٨ رخ داد، اما خبر این جنایت هولناک تازه این روزها برملا شده. خبر یک دخترکشی دیگر، حادثه‌ای که حتی ‌قبل از قتل فجیع رومینا اتفاق افتاده، اما با همه حوادث مشابه تفاوت دارد. این بار نه برای حفظ آبرو و ترس از بدنامی بلکه به دلیل هوا و هوس یک پدر، دخترکی بی‌دفاع جانش را از دست داد. درواقع حدیث، قربانی یک رسوایی شد.

مادر حدیث  می‌‌گوید: «از وقتی حسین با آن زن آشنا شد، رفتارش تغییر کرد و دیگر تمایلی به ادامه زندگی مشترک با او نداشت.» پدر حسین هم ‌معتقد است علاقه پسرش به زنی که از چند‌سال پیش با او آشنا شده دلیل اصلی این جنایت بوده است. حتی آشنایان این ‌خانواده هم می‌گویند: «حسین برای رسیدن به آن زن حاضر بود هرکسی را که مانع می‌شود از پیش رو بردارد.» حالا حسین در ‌زندان است و دخترش هم زیر خروار‌ها خاک و از سرنوشت پریسا هم خبری نیست‎.

مادر حدیث می خواست طلاق بگیرد اما خانواده مانع شدند

اصل ماجرا به چند‌سال قبل بازمی‌گردد. اواسط ‌سال ٩٤ بود که حسین با زن جوانی به نام پریسا آشنا شد. آن طور که «مردعلی» ‌پدر حسین به  می‌گوید، راننده سرویس محل کار پسرش واسطه این رابطه شد.چند ‌ماهی رابطه حسین و پریسا مخفیانه بود. اما ظاهرا علاقه آنها به قدری زیاد شد که کار به رسوایی کشید. پدر و مادر حسین از ‌ترس آبرویشان سعی کردند هر طور شده به این رابطه پایان دهند: «ما به خانه اقوام آن دختر رفتیم و به آنها گفتیم پسر ما ‌زن و بچه دارد و این ماجرا را تمامش کنید. حتی از آنها خواستیم که آن دختر برای مدتی در خوی نباشد و آنها هم که ‌عصبانیت ما را دیده بودند، قبول کردند.» اما با رفتن پریسا، همه چیز بدتر شد و حتی اخلاق حسین تغییر کرد.

آن طور که پدرش می‌‌گوید حسین پسری آرام و خوشرو بود اما بعد از آن ماجراها سر هرچیز کوچکی عصبی می‌شد و پرخاش می‌کرد. مردعلی می‌‌گوید: «فکرش را هم نمی‌کردیم که او دست به چنین کاری بزند. روز حادثه همراه عروسم بودم. او با من آمده بود که دارو ‌بخرد. یعنی پسرم از او خواسته بود. من رحیمه را پیاده کردم و بعد هم رفتم به کارم برسم که تلفنی به من خبر دادند. من هم سریع ‌به بیمارستان رفتم و آنجا پیکر بی‌جان حدیث را دیدم.» این پدربزرگ با اینکه چندماه از مرگ دلخراش نوه‌اش گذشته اما هنوز ‌وقتی اسم حدیث می‌آید، صحبت کردن برایش سخت می‌شود.

با حسرت خاصی می‌گوید بعد از آن اتفاق دیگر نمی‌توانم سرم را ‌بالا بگیرم. حسین پسر بزرگ این خانواده است و همین هم تحمل این درد را برای آنها سخت می‌کند: «من سه پسر دارم، در همه ‌این سال‌ها آزارمان به یک مورچه هم نرسیده. برادر حسین یکی تهران است و در بیمارستان کار می‌کند و دیگری هم در ‌کارخانه نساجی خوی مشغول است. هیچ‌کدام روی دیدن عروس‌مان و خانواده‌اش را نداریم‎. حسین هم به خاطر کرونا ممنوع‌الملاقات است.»

پریسا چه نقشی در زندگی حسی  پدر حدیث داشت

در یکی از روزهای پاییزی‌ سال ٩٥ حسین همراه پریسا فرار کرد. خبر فرار این دو مثل بمب همه جا پیچید. «رحیمه» زن ‌حسین با اینکه از شنیدن رابطه شوهرش با زن جوان شوکه شده بود، با این حال برای حفظ زندگی‌اش راضی شد از خطای ‌همسرش چشم‌پوشی کند.

او می‌گوید: «حسین و آن زن، یک شبانه‌روز غیب‌شان زد. بعد هم خودم پیدایش کردم و ‌با پلیس سراغش رفتیم. حسین خانه یکی از دوستانش در روستاهای اطراف مخفی شده بود. آن دختر یک روز بازداشت بود و ‌همسرم هم ٢٣روز زندانی شد.»

رحیمه همان روزها تصمیم گرفت که به زندگی مشترکش پایان دهد، اما اصرارهای پدرشوهر و ‌مادرشوهرش او را کمی نرم کرد. خودش می‌گوید به خاطر حدیث قبول کرده که فرصتی دیگر به حسین بدهد. چندماهی رابطه ‌آنها خوب بود، اما کم‌کم رفتار حسین تغییر کرد: «مدام بهانه‌گیری می‌کرد. خیلی عصبی بود. بعد از مدتی فهمیدم که دیگر ‌دلش با من نیست.» او درباره اینکه چرا با این شرایط درخواست طلاق نداده است هم به توضیح می‌دهد: «پدر و مادر حسین به ‌من گفتند حاضرند هزینه‌های من و حدیث را بدهند.

حتی قرار بود برای من خانه بگیرند. اما من به خاطر دخترم مردد ‌بودم. چون حسین چندبار در صحبت‌هایش به من گفته بود طلاقم می‌دهد به شرطی که قید حدیث را بزنم.» این مادر داغدار با ‌صدای بغض‌آلود صحبت‌هایش را این گونه ادامه داد: «او دیگر من و زندگی‌مان را نمی‌خواست، دلش با آن زن بود و حتی قصد ‌داشت من را هم بکشد‎.»

چند ماه از آن روز وحشتناک گذشته است. از آن ساعتی که مادر جوان بی خبر از همه جا چندمتر قبل از سوپرمارکت زیرخانه شان پیاده شد و یادش افتاد که باید برای حدیث خودکار و دفتر بگیرد. از سوپرمارکت پدرشوهرش، مغازه ای برای امرار و معاش تمام خانواده . رحیمه از میان درختان کنار مغازه گذشت واز در کوچک سفید آهنی و راهرویی باریک که در امتداد آن با یک ردیف پله تند و تیز به طبقه دوم می رسید،عبور کرد و وارد خانه شد.حسین و رحیمه از همان فردای ازدواج‌شان در همین خانه ساکن بودند. خانه آجری دو طبقه .طبقه پایین پدرشوهر و مادرشوهرش زندگی می کردند و طبقه بالا رحیمه و شوهرش. خانه نما آجری قدیمی نبش کوچه گلستان دهم شهرستان خوی همانجایی است که قتلگاه حدیث یازده ساله شد خانه‌ای که حالا چند ماه است کسی در آن زندگی نمی‌کند.

زندگی تلخ مادر حدیث / پدر حدیث را کشت

رحیمه بعد از قتل دخترش وسایلش را جمع کرد و به خانه برادرش رفت. پس از مرگ حدیث حسین خیلی زود دستگیر شد.او تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل اعتراف کرد:«دخترم صدای تلویزیون را خیلی بلند کرده بود. یک لحظه عصبانی شدم و دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و او را با کمربند مانتو خفه کردم.» پزشکی قانونی هم تایید کرد که این دختر خفه شده است.اما چند ماه قبل از قتل حدیث، رحیمه طعمه نقشه شوم حسین شده بود. این را اسماعیل برادر رحیمه به «شهروند» می‌گوید. به ‌گفته او، حسین با چند قرص آرام‌بخش قوی زنش را مسموم کرد: «پدر حسین با من تماس گرفت و گفت رحیمه دارد از دست می‌‌رود. وقتی ما به بیمارستان رسیدیم، او را شست‌وشوی معده داده بودند.

البته همان موقع به ما نگفتند، بعد از چند ماه به‌طور اتفاقی از ‌بیمارستان به ما زنگ زدند و تازه فهمیدیم که حسین، قصد مرگ خواهر ما را داشته است‎.»بعد از آن اتفاق هم رابطه رحیمه و حسین سردتر شد. خانواده رحیمه بارها از او خواستند که به زندگی با حسین پایان دهد. اما ‌قسمت این بود که این میان خون یک دختر بی‌گناه ریخته شود. آن طور که اسماعیل دایی حدیث می‌گوید، خواهرشان درخواست ‌قصاص و اشد مجازات دارد. اما وکیل پرونده به آنها گفته که حسین به دلیل اینکه پدر است، قصاص نمی‌شود و چند‌سال حبس ‌نهایت مجازاتی است که انتظارش را می‌کشد.‌

منبع: رکنا

کلیدواژه: بورس کرونا ریحانه عامری زندان حادثه جنایت قتل حوادث فرار پلیس زندانی تلویزیون پزشکی اخبار حوادث پدر رسوایی قربانی زن زندگی حوادث خوی اخبار آذربایجان غربی عکس فیلم اخبار تهران حوادث تهران ایران کرونا قتل همسر ویروس کرونا کرونا ویروس چند ماه چند سال حسین هم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۵۰۷۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پسر روانی مادر پیرش را کشت و در خانه آتش زد

ساعت ۱۰ شب شنبه ۱۵ اردیبهشت ساکنان ساختمانی در محله وردآورد صدای درگیری و مشاجره مادر و پسر همسایه طبقه سوم را شنیدند.   به گزارش خبرآنلاین،دقایقی بعد ناگهان صدای زن همسایه خاموش شد اما استشمام بوی شدید سوختگی که کل ساختمان را پر کرده بود همسایه‌ها را از خانه‌هایشان بیرون کشید.   به‌دنبال بوی دود و سوختگی، آنها به طبقه سوم رسیدند و دریافتند این بو از خانه مادر و پسر می‌آید. بلافاصله آنها با آتش‌نشانی و پلیس تماس گرفتند. وقتی همسایه‌ها پشت در خانه رسیدند پسر جوان فریاد می‌زد: «بروید! اگر از اینجا دور نشوید خودم را با اسید می‌سوزانم.»   لحظاتی بعد مأموران کلانتری وردآورد و آتش‌نشانی وارد محل شده و از پسر جوان خواستند تا در را باز کند. اما تهدیدهای او ادامه داشت و فریاد می‌زد: اگر کسی نزدیک شود خودم را با اسید می‌سوزانم.   از آنجایی که صدایی از زن صاحبخانه به گوش نمی‌رسید، مأموران احتمال دادند که بلایی سر پیرزن آمده باشد.با این احتمال موضوع به بازپرس کشیک قتل و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت اعلام شد.   با حضور تیم جنایی در محل و پس از دقایقی صحبت با پسر جوان، او تسلیم شد و در را باز کرد. با ورود تیم جنایی به محل آنها با جسد پیرزن جلوی در آپارتمان روبه‌رو شدند که در حال سوختن بود.   خانه بهم ریخته و کنار جسد چاقو، پیچ گوشتی و ظرفی افتاده بود که پسر جوان مدعی بود داخل آن اسید است و می‌خواسته با آن، خودش را بسوزاند. امدادگران آتش‌نشانی، بلافاصله جسد را خاموش کردند.   یکی از همسایه‌ها در تحقیقات میدانی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت گفت: این پسر مشکل روحی و روانی دارد و حتی مدتی هم در مرکز درمانی بستری بود. شب حادثه صدای مشاجره او و مادرش را شنیدم که مادرش می‌خواست او قرص‌هایش را بخورد اما وی امتناع می‌کرد.   اعتراف به قتل پسر جوان که وضعیت روحی خوبی نداشت در رابطه با جنایتی که مرتکب شده بود، گفت: مادرم مدام می‌گفت تو دیوانه‌ای و باید قرص‌هایت را بخوری. این کلمات مرا تحریک کرد. حس بدی به من دست داده بود و صداهایی می‌شنیدم که از من می‌خواست از مادرم انتقام بگیرم.   وقتی داخل آشپزخانه بود به سمتش رفتم و چاقو و پیچ گوشتی را از آشپزخانه برداشتم و به او حمله کردم. مادرم فرار کرد و من دنبالش دویدم و او را زدم بعد روی جسد بنزین ریختم و آن را به آتش کشیدم.   با دیدن شعله‌های آتش تازه متوجه شدم که چه‌کار کرده‌ام. پشیمان شدم و تصمیم گرفتم با اسید خودم را بکشم. به سراغ ظرفی رفتم که داخل آن اسید بود. من نمی‌توانستم بدون مادرم زندگی کنم.

در بررسی محتویات بطری، مشخص شد که داخل بطری جوهر نمک بوده اما متهم تصور می‌کرده که داخل آن اسید است. پسر جوان که وضعیت روحی مناسبی نداشت به دستور بازپرس جنایی بازداشت و برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی منتقل شد. کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • جزئیات جدید از ماجرای یسنا ۴ ساله؛ دلیل ربودن او چه بود؟
  • جزئیات جدید از دزدیده شدن یسنا؛ کارگر ۳۵ ساله قصد فروش یسنا را داشت
  • جزئیات جدید از دزدیده شدن دختر ۴ ساله کلاله‌ای
  • کارگر ۳۵ ساله قصد فروش یسنا را داشت
  • آتش در خانواده نیکا شاکرمی
  • پسر روانی مادر پیرش را کشت و در خانه آتش زد
  • سناریوی خودکشی قتل از آب درآمد
  • سناریوی خودکشی قتل از آب درآمد/ همدستی خیانت‌آمیز زن جوان با مرد همکار
  • سناریوی خودکشی قتل از آب درآمد | همدستی خیانت‌آمیز زن جوان با مرد همکار
  • حدیث روز | نتیجه نافرمانی پدر و مادر